طرح آبیاری کشاورزی

بنام حق

طرح ضربتی لوله کشی طرح بارانی چقاگرگ آغاز شد

کشاورزان امسال کشت پاییزه نکاشتن  تا بیاری حق بهار 97 با طرح جدید اقدام به کشت کنند

و از روز شنبه 15/7/96 سرگرو ها به محضر الیگودرز جهت تعیین وکالت به پیمانکار طرح اقدام میکنند

.........................................................................

یادآوری میشود شورا و دهداری روستا از سرمایه گذاران بومی جهت اجرای طرح های زود بازده  همکاری و فراخوان داده است  برای این منظور به دفتر دهداری روستای چقاگرگ مراجعه  نمایید.

بیمه کشاورزی

بیمه خدمات حمایت کشاورزی
وزارت جهاد کشاورزی:
با توجه به خشکسالی خصوصا در چند سال اخیر وزارت جهاد کشاورزی جهت حمایت از کشاورزان اعم از زراعت ،باغداری ،دامداری و شیلات همه ساله با دریافت مبلغ از کشاورزان اقدام به بیمه محصولات نموده و با توجه به شرایط پیش آمده پس از اعلام خسارت توسط کشاورز مقداری از خسارات را متحمل شده و به صورت نقدی در اختیار کشاورزان قرار میدهد.
لذا با توجه به پیش بینی های هواشناسی و احتمال خشکسالی در سال آتی بیمه کردن گندم که در منطقه خلیل اباد و چغاگرگ که کشت عمده محسوب میشود با توجه به هزینه اندک برای هر هکتار کار سودمندی به حساب می آید.
هر کدام از کشاورزان عزیز منطقه که تمایل به بیمه محصول دارن با شماره تلفن 09167075601بهنام سبزیان تماس حاصل نمایند
با تشکر

به یاد شیخ محمد

لوانتور (اتوبوس)  شیخ محمد

از 7 سالگی که خودم رو شناختم هروز با بچه های ده قرار میگذاشتیم هر کس اولین نفری باشه که سپر لوانتور شیخ محمد را که هرروز اول وقت به روستا می آمد رو بگیره مرد میشه

بنابراین چون منزل ما دومین منزل اوایل روستا بود کمین می کردیم تا هروقت صدا اگزوز لوانتور سیخ محمد میاد اولین نفری باشم که سپرش را میگیرم و کشان کشان تا میدان روستا برم و به همه ثابت کنم که من هم مرد هستم

شیخ محمد هم مرد با اخلاقی بود امه هرگز ما رو سوار نمیکرد چون اصلا در روستا عادت نبود بچه ها رو به شهر ببرند مگر اینکه مریض بشن و یا اینکه کلاس پنجم بشن و بخوان برن شهر عکس بگیرن

وقتی سپرش را میگرفیتم دیگه خیالی نبود که چقدر گرد و غبار از لابلای چرخهای ماشین به عقب میپرد و به سرو گوش و دماغمون وارد میشه فقط خوشحال بودیم که سپر لوانتور  را گرفتیم

همه بچه ها هم دوان دوان می آمدند و هرکس گوشه از سپر لوانتور را میگرفت آخه توی ده یواش حرکت میکرد و شاید شیخ محمد هم میخواست با احتیاط بره تا بچه ها خوشحال بشن

وقتی به میدان ده میرسید درب ماشین که باز میشد مسافرا پیاده میشدند و ما همچنان نگاهمان به صندلی ها و فرمان و داخل  اتومبیل بود و از خدا میخواستیم روزی هم ما سوار لوانتور شیخ محمد بشیم و کمی ماشین سواری کنیم

دراین حال و هوا بودیم که به کلاس چهارم رسیدیم  وانتظار میکشیدیم تا کلاس پنجم فرا برسه و برای گرفتن عکس پایانی بخواهیم سوار اتوبوس بشیم و به الیگودرز بریم

اما از بخت بد روزگار یک روز که هوا غمگین شده بود و مثل همیشه کمین کرده بودیم برای سپر ماشین شیخ محمد ! اما آن روز لوانتوربه روستا نیامد . همه در تب و تاب بودیم که یک هو خبر رسید که اتوبوس شیخ محمد نرسیده به روستای خان آباد سر پیچ چپ کرده و شیخ محمد دست چپش قطع شده و بسیاری هم زخمی شدند خان آبا د در 10 کلیومتری چقاگرگ بود همه اهالی ده سراسیمه دویدن ما هم دویدیم اما به به بزرگا نمی رسیدیم  ، که یه دفعه جلوی مان  رو گرفتن و گفتند برگردید فردا شیخ محمد میاد نگران نباشید خلاصه برگشتیم و با حالتی غمناک آن شب را تا صبح  به روز کردیم اما فردای آن روز صدای شیون وزاری بلند شد  و مرد وزن به سر وسینه میزدن و زنها موهای خود را قیچی میکردند و صورت ها را خون آلود

آری شیخ محمد از دنیا رفته بود و داغ رفت به شهر را به دل بر وبچه های هم سن و سال من گذاشت  

شیخ محمد را با تابوت سر دست گرفتند و با آب پاک چشمه روستا شستند و همه طوایف با همکاری هم با دلی پر از اندو در قبرستان چقاگرگ به خاکش سپردند و برایش مراسم گرفتند  و تابوت اهنی بر مزارش نهادند  ودیگر لوانتور شیخ محمد به پایان خط رسید

واز آن سالها تقریبا 38 سال یا 40 سال میگذرد و هنوز دلمان میخواد ای کاش شیخ محمد زنده بود اما او رفت و ما ماندیم و هزاران بلا و گرفتاری

یادش گرامی و روتنش شاد باد

                             تهیه و تنظیم: علی حسین زارعی مدیر وب سایت چقاگرگ